بجز از زعلی نباشد به جهان گره گشایی
طلب مدد از او کن چو رسد غم بلایی
چو به به کار خویش مانی در رحمت علی زن
به جزاو به زخم دلهاننهد کسی دوایی
ز ولای او بزن دم که رها شوی ز هرغم
سر زکوی او مکان کن بنگرکه در کجایی